در گشت سال 1983، که به سرپرستی فال ول تشکیل شده بود، من به کلاید که ظاهرا بخشهای
زیادی از کتاب عهد عتیق و عهد جدید را از بر کرده بود، گفتم که درباره چگونگی پایان
یافتن حالت جذبه و ربودگی، دچار معما شدهام. کتاب مقدس در این باره چه میگوید؟
کلاید گفت که اصطلاح فرو شدن به حالت جذبه و خلسه در کتاب مقدس یافت نمیشود؛ اما به
معنای از خود بیخود شدن و ربوده شدن، هست؛ و به صحنهای که در رساله اول پولس رسول
به تسالو نیکیان، باب چهارم، آیههای 16 و 17 آمده است، اشاره دارد: "زیرا خود خداوند
با صدا و به آواز رییس فرشتگان و با صور خدا از آسمان نازل خواهد شد و مردگان در مسیح
اول خواهند برخاست. آنگاه ما که زنده و باقی باشیم با ایشان در ابرها ربوده خواهیم
شد تا خداوند را در ملکوت استقبال کنیم و این چنین همیشه با خداوند خواهیم بود."
از کلاید پرسیدم: پس مسیح خواهد آمد و رستگاران را در هنگام ربودگی و از خود بیخودی،
در خواهد یافت؟
- همین طور است.
و آیا او برای دومین بار ظهور خواهد کرد - یا با در نظر گرفتن ظهور او در 2000 سال
پیش - این ظهور او برای سومین بار خواهد بود - تا با دجال، در نبرد هارمجدّون، جنگ
کند؟
کلاید گفت: "بله، همین طور است."
از آنجا که کلاید در این باره مطمئن به نظر میرسید، گفتم آیا ممکن است که نبوت یعنی
پیشگوییهای انبیا هم داخل مقوله "تاریخ از پیش نوشته" باشد؟
کلاید توضیح داد: "شما باید درک کنید که نبوت، تا همین آخرها، کتاب بستهای بود. زیرا
خداوند به دانیال نبی تعلیم داده بود، که آن کتاب را، تا آخرالزمان، مهر کند. و شما
این نکته را در کتاب دانیال نبی، باب 12، آیه 4 میبینید."(1)
پرسیدم آیا کلاید باور میکند امروز هم انبیایی باشند که مکاشفههای خود را مستقیما
از خداوند بگیرند؟
گفت: "نه لزوما، اما مردمانی داریم مانند هال لیندسی و جری فال ول، که در کلام نبوت،
بینش خاصی پیدا کردهاند."
برای کلاید نقل کردم که یکبار در زمان کودکی خودم، وقتی از مدرسه به خانه برگشتم و
مادرم را پیدا نکردم، ترسیدم که مبادا ربوده شده باشد و من در این جهان او را برای
همیشه از دست داده باشم.
کلاید گفت: "این اتفاق در هر زمانی ممکن است روی بدهد. به باور من، این رویداد بعدی
است و میلیونها نفر ربوده خواهند شد. به عنوان نمونه، وقتی در فلوریدا، با همسایهای
که هنوز به نجات بخش بودن عیسی مسیح اعتراف نکرده بود، گلف بازی میکردم، به او شهادت
دادم که مسیح میتواند او را از لعنت ابدی نجات دهد. به او اخطار کردم که ما داریم
به آخرالزمان نزدیک میشویم. ما در سرود اول کلیسا میخوانیم: "فرزندان! این ساعت آخر
است و همانطور که شنیدید، دجال دارد میآید. به همین ترتیب دجالهای بسیاری آمدهاند،
بنابراین ما میدانیم که این ساعت آخر است. و بعد، ما البته کلام خود مسیح را، در مکاشفه
یوحنا باب 22، آیه 20 داریم که میگوید: "بلی، به زودی میآیم."(2)
پرسیدم که کلاید دقیقا انتظار دارد که ربودگی چگونه صورت بگیرد؟ یعنی مسیح در میان
بازماندگان چگونه گزینش و انتخاب خواهد کرد؟
کلاید، در حالی که گویی به صحنهای در آینده خیره شده باشد، گفت: "من داشتم با دوستم
که نجات پیدا نکرده بود رانندگی میکردم، یکهو ربودگی رخ داد. من به هوا بلند شدم و
از ماشین بیرون افتادم، گویی ماشین دیوانه وار از کنترل خارج شده بود و دوستم در این
سانحه کشته شد. سپس کلاید جملهای را گفت که همیشه دوست دارد تکرار کند: "از فکر اینکه
با نجات دهنده خود روبرو گردم شاد میشوم".
- و آن دوستی که با او گلف بازی میکردید چه شد؟ پس از اینکه ربوده شدید و در حالی
که در امنیت کامل منتظر نبرد آخرالزمان بودید، آیا هنوز هم نگران او هستید؟
گفت: "نه، نیازی نیست که نگران باشم. رنج و عذاب دوستان و کسان مورد عشق و علاقهای
که در جهنم به سر میبردند، کاملا از خاطره رستگارشدگان بهشتی زدوده میشود."
کلاید، پیشتر به من گفته بود که زنش دو سال پیش مرده است. از او پرسیدم: آیا زنش و
دیگر کسان خانوادهاش رستگار شدهاند؟
- نه، و این مرا عذاب میدهد. نه زنم پیش از مرگ نجات پیدا کرده بود، نه پسرم و بچههایش،
هیچ کدام از آنها رستگاری پیدا نکردهاند. آنان از اعتراف به مسیح خودداری کردند. من
به بهشت میروم؛ از گفتن این حرف نفرت دارم، اما آنان را در آنجا نخواهم دید. و بخوبی
میدانم برای کسانی که در برابر خداوندگار ما سجده نکردهاند، چه عاقبتی ذخیره شده
است. ما این را از کتاب زکریای نبی، باب چهاردهم آیه 12 میدانیم که "گوشت (بدکاران)
در حالتی که بر پای خود ایستادهاند، کاهیده خواهد گشت."(3)
کلاید، با صدای آرامی از انتقام و غضب الهی صحبت میکرد. مطمئن به نظر میرسید که خداوند
به بیشتر مردگان و زندگان کنونی- یعنی همه کسانی که تجدید حیات نیافتهاند - مجازاتی
را خواهد چشانید که هرگز آرامش هلاکت را در پی نخواهند داشت.
کلاید در زندگی هر روزهاش، آدمی است نرم سخن، باهوش، مهربان، در کار شغلی خودش هم
بسیار موفق بوده است. اما تعهد او نسبت به جهان دیگر است. جهان ربودگی و رستگاری .
به نظر او، جهان ربودگی، یک امر واقعی است، نه یک رویای مکاشفهای. از نظر عاطفی، او
در دنیای مکاشفهای خود، وجود خارجی دارد؛ زیرا که برایش افسون کنندهتر است و انرژی
لازم جهت تحمل سختیها و فرداها را، برایش تامین میکند.
من از این تعجب نمیتوانم خودداری کنم که کلاید چگونه فراموش میکند، درست همانطور
که در انجیل، کسی ممکن است خداوند را، خدای انتقام و کینه ببیند، میتواند به خدای عشق
و محبت هم برسد؟ مسیح در پیامهای خود ما را فرا میخواند که سلاح را از خود دور کنیم
و تسلیم بشویم و مانند کودکان کوچک باشیم و نه هفت بار، بلکه هفت مرتبه هفت بار ببخشاییم.
ما همچنان قدم زنان، به بحث خود درباره یک موضوع گیج کننده دیگر، که با اینکه تا آنوقت
به چندین وعظ در موضوع ربودگی گوش داده بودم، هرگز برایم روشن نشده بود، ادامه دادیم.
مسیحیان تجدید حیات یافته، دقیقا تا چه مدت، با مسیح در آن ملکوت اعلا، در بهشت خواهند
ماند؟
کلاید گفت: "هر وقت مسیح به زمین بازگردد، ما هم باز خواهیم گشت. در زمان جنگ بزرگ
جهانی، هنگامی که او بازگردد، همه بدکاران به هلاکت خواهد رسانید؛ و درستکارانی که
باقی خواهند ماند، یهودیان باقی مانده و نیکوکاران جز یهودی و جز مسیحی به درون سلطنت
هزار ساله مسیح فرا خوانده خواهند شد. یعنی زمانی که مسیح به عنوان پادشاه پادشاهان
به مدت هزار سال در زمین حکمرانی خواهد کرد؛ در آن وقت، ما با او خواهیم بود.
"در پایان هزار سال، زمین کنونی و آسمانی کنونی ویران میشوند و زمین و آسمان تازهای
خلق خواهد شد؛ و در آن زمین تازه، شهر آسمانی اورشلیم تازهای ساخته خواهد شد، که همه
نجات یافتگان همه دورانها در آن خواهند زیست. آن وقت ابدیت آغاز میشود و پس از آن
دنباله ،حوادث دیگر وجود نخواهد داشت. به این ترتیب، ربودگی کلیسا، در این رشته رویدادها،
نخستین رویداد خواهد بود. و این رویداد، در هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد."
به کلاید گفتم، من نگران جاهای دوردست کره زمین هستم که مردمشان، حتی اسمی هم از عیسی
مسیح نشنیدهاند. به همین علت، آیا آنها سزاوار فروافتادن در جهنم ابدی هستند؟
کلاید گفت: "حالا، ما دیگر رادیوی موج کوتاه داریم و در همه گوشههای دنیا میتوانیم
پیامهای مسیح را بگیریم. به این ترتیب مردمان بسیار زیادی، فرصتهای فراوانی دارند که
از گناهان خودشان توبه کنند و عیسی مسیح را به عنوان نجات دهنده خودشان بپذیرند."
بعد، کلاید و من درباره تفاوت مسیح در دو دین یهودی و مسیحی به بحث پرداختیم.
و کلاید داستان "یک یهودی و یک مسیحی را نقل کرد که نشسته بودند و در این باره بحث
میکردند و منتظر بودند. و هر دو در این نکته توافق داشتند که مساله عمده در ذهنشان
عبارت از این است: آیا مسیح پیش از این، در جهان بوده است؟"
سپس گفت: "من میگویم که ما دارای سرنوشت مشترکی هستیم: یهودیان امروز در انتظار آمدن
مسیح هستند؛ ما مسیحیان در انتظار بازگشت مسیح هستیم. به این ترتیب، وقتی مسیح واقعا
ظهور کند، عنوان مسیحی که در انتظارش بودیم، باز خواهیم شناخت."
اما من باور ندارم که هیچ روحانی یهودی، یا یهودی دینداری چنین حرفی بزند، یا چنین
احساسی داشته باشد. کسانی که به دین یهود ایمان دارند، از این عقیده کلاید که همه یهودیان
را در نظام اعتقادی خودش، به صورت یک گروه دارای اسم بی مسمّا به حساب میآورد؛ و در
طرح خود از بهشت و دوزخ و نجات خودش، آنها را در نهایت موجوداتی بیاهمیت و هیچ کاره،
در نظر میگیرد، متغیر و خشمناک میشوند.
کلاید از پیچیدگی های زندگی، تصور ساده لوحانهای دارد؛ مانند جنگ اتمی، آلوده شدن
محیط زیست ما، انفجار جمعیت، گسترده شدن قحطی و گرسنگی، کسری موازنه پرداختهای جهانی،
مالیات های بیشتر و امنیت کمتر و از این گونه.
برای کلاید، فال ول، لیندسی و میلیونها مردم مانند آنها، مساله تنها یک جواب دارد:
"با مسیح، به راه راست برو و روح خداوند در قلب تو تجلی خواهد کرد"؛ و بعد، پیش از
آن که تهدید ویران شدن جهان صورت بگیرد، تو به عنوان یک نفر رستگار شده، از زمین به
ملکوت اعلا برده میشوی. به نظر کلاید، نیازی نیست که انسان برای از میان بردن آلودگی
محیط زیست شهرهای خودمان و یا قحطی و گرسنگی همه گیر در هندوستان و آفریقا کاری بکند.
ما نباید نگران گسترش یافتن سلاحهای اتمی در دنیا باشیم. نیازی نیست که سعی کنیم از
جنگ میان عرب ها و اسراییل جلوگیری کنیم؛ بلکه به جای همه اینها، باید دعا کنیم که
این جنگ دربگیرد و همه دنیا را در کام خود بکشد، زیرا که این، بخشی از طرح های آسمانی
است.
من سخن فال ول را که استدلال میکرد چرا جنگ آخرالزمان هسته ای او را نگران نمیکند،
شنیدهام.
او گفت: "میدونین چرا من از این بابت هیچ نگران نیستم؟ برای این که این جنگ، اینجا
پیش نمیآد."(4) البته منظورش این بود که در خاک آمریکا پیش نمیآید!
2-ریگان: برای یک هارمجدون واقعی مسلح شویم
آیا رونالد ریگان با همان نظام اعتقادی کلاید، جری فال ول، جیمی سواگارت و دیگر هواخواهان
مشیت الهی بزرگ شده است؟ آندرولانگ از واشنگتن دی سی، که بررسی ژرفانگری درباره ریگان
و خداشناسی هارمجدون کرده است، به این پرسش پاسخ مثبت میدهد. اگر ریگان در دوران ریاست
جمهوری خودش هواخواه مشیت الهی نبوده باشد، پیش از آن بوده است.
لانگ، مدیر تحقیقات انستیتو کریستیک، که یک مرکز پژوهشی خالی از تعصب مسیحیان، یهودیان
و مسلمانان است، میگویند: "مطالبی که ریگان سال 1970 ابراز کرد و برای نخستین بار
در سال 1985 افشا شد، ثابت میکند که او، هواخواه مشیت الهی، یعنی معتقد به ایدئولوژی
هارمجدون بوده است." این انستیتو در سال 1984، یک کنفرانس مطبوعاتی در موضوع ریگان
و هارمجدون، ترتیب داد که عنوانهای درشت مطبوعات مهم سراسر آمریکا را به خود اختصاص
داد.
لانگ، در آن کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: او و دیگران در انستیتو کریستیک میخواستند
درباره ریگان و موضوع خداشناسی هارمجدون به تحقیق پردازند، زیرا این امکان که یک رییس
جمهور شخصا اعتقاد داشته باشد که خداوند از پیش، یک جنگ هستهای را مقرر فرموده است،
یک رشته پرسشهای دلهره آوری را مطرح میسازد: در چنین صورتی، یک رییس جمهور هواخواه
مشیت الهی، آیا براستی، به عملی بودن گفتگوها درباره تسلیحات، اعتقاد خواهد داشت؟ در
یک بحران هستهای، آیا او از روی سنجیدگی و عاقلانه عمل خواهد کرد؟ یا اینکه در عمل
یا بی صبری دگمه "آغاز جنگ هسته ای" را فشار خواهد داد؛ و در نتیجه شاید در ذهن خودش
خیال میکند، که دارد به تحقق اراده خداوند که در کتاب مقدس نقشههائی را برای آخرالزمان
مقرر فرموده است، کمک میکند؟
لانگ که در بررسی خود درباره ریگان و هارمجدون از کمک و همکاری لاری جونز، نویسنده
و پژوهشگر نیویورکی و فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا برخوردار بود، توضیح داد که: "یک
هواخواه مشیت الهی؛ معتقد به خداشناسی هارمجدون، آدم بنیادگرایی است که کتاب مقدس را
همانند یک سالنامه مطالعه و آینده را پیشگویی میکند. هواخواهان مشیت الهی مانند جری
فال ول، هال لیندسی، پت رابرتسون و دیگر رهبران دست راستی مسیحی، اعتقاد دارند که کتاب
مقدس، دومین ظهور نزدیک عیسی مسیح را، پس از یک جنگ هستهای سراسری، بروز فلاکت های
طبیعی، سقوط و فروپاشی اقتصادی و اغتشاش ها و بهم ریختگیهای اجتماعی، پیشگویی کرده
است.
اینان اعتقاد دارند که این رویدادها، باید پیش از دومین ظهور عیسی مسیح، اتفاق بیفتند
و معتقد هستند که طرح همه این ها در کتاب مقدس ریخته شده است. مسیحیان تجدید حیات یافته،
پیش از آخرین دوران هفت ساله تاریخ، در وضع جسمانی خود، از صفحه زمین به ملکوت آسمان
برده خواهند شد و با مسیح در آسمان محشور خواهند بود. آنان از آن بالا، و در امنیت
کامل، ناظر و شاهد جنگ های هسته ای و بحران های اقتصادی و آزمایش های سخت خداوندی خواهند
بود. در پایان این دوران آزمایش سخت خداوندی، این مسیحیان تجدید حیات یافته، به همراه
فرمانده عالی خود عیسی مسیح، بازخواهند گشت، تا در نبرد هارمجدون شرکت کنند، دشمنان
خدا را نابود کنند و سپس هزار سال بر زمین حکومت کنند."
3-آیا ریگان به این مطلب اعتقاد دارد؟
سه منبع این قضیه را روشن میکنند: نخست دوران کودکی او و نفوذ عمیق مادرش نل ریگان،
که سخت به کتاب مقدس معتقد بود . باب سلوسر مدیر اجرایی شبکه سخن پراکنی مسیحی، در
کتاب زندگی نامه ریگان به نام "شناخت درونی ریگان" (وردبوکس، 1984) میگوید که این
مادر "به تحقق یافتن اراده خداوندی، شاید تا حد از پیش معلوم بودن سرنوشت، معتقد بود."
سلوسر، در یک سخنرانی رادیویی زیر عنوان "رونالد ریگان و نبوت هارمجدون" که توسط خبرنگار
رادیوی دبلیو.بی.ای.آی. به نام جوکواومو کارگردانی شده بود و در پاییز 1984، از ایستگاه
های رادیویی عمومی پخش شد، چنین توضیح داد: